در کافه ای نزدیکی خیابان انقلاب نشسته ام، دختری هم در میز روبه رویم نشسته است. ظاهری آرام و متین دارد، تنها نشسته و قهوه می نوشد، کتاب می خواند و گه گاهی هم سیگاری دود می کند. با ژست خاصی سیگار را در دستش می گیرد، فندکی می زند و سیگار را روشن می کند. کام های عمیقی از آن میگیرد و دودش را به هوا می فرستد. گاه خسته از کتاب خواندن سرش را بالا می گیرد و به دود سیگارش زل می زند. توجهی به اطراف ندارد. اهمیتی برای کسانی که به او زل می زنند قائل نیست و انگار در دنیای خودش سیر می کند.
بلند می شوم و به سوی او می روم، از او اجازه
میگیرم تا سر میزش بنشینم. با اکراه قبول می کند. اسمش یلدا است. اول درباره کتابی
که میخواند سوال می پرسم. یک رومان ایرانی مربوط به یکی از نویسندگان مشهور است. به
او توضیح می دهم که خبر نگار هستم و می خواهم گزارشی درباره سیگار کشیدن زنان
بنویسم. بعد از چند دقیقه گپ و گفت، دلیل سیگار کشیدنش را جویا می شوم، با همان
ژست زنانه ای که تناقض مستقیم با سیگار کشیدنش دارد سیگاری آتش میزند، دودش را به
هوا می دهد و می گوید: «سیگار را دوست دارم، از کشیدنش لذت می برم!»
من:« ناراحت نمی شی از این که دیگران با دید بدی
به تو نگاه کنند؟ یا تو را برای کشیدن سیگار مواخذه کنند؟»
یلدا:« این دیگرانی که از آن ها صحبت می کنی چرا
خودشون سیگار می کشند؟ اگر سیگار کشیدن کار بدی است باید برای تمام افراد جامعه بد
باشد نه فقط زن ها! من لیسانس روانشناسی دارم، نمی گویم خیلی انسان تحصیل کرده ای
هستم اما جامعه امروز باید متوجه شود با منی که زن امروزی هستم نمی تواند مثل زنان
دهه 60 برخورد کند. حق برابری بین زن و مرد مگر غیر از این است که اگر زنان حق
کاری را ندارند مردان هم نداشته باشند؟ » باز هم کام عمیقی از سیگارش میگیرد.
دختری خنده کنان به میز ما نزدیک می شود، به
یلدا سلام می کند و به من با تعجب نگاه می کند؛ یلدا به او توضیح می دهد که
خبرنگار هستم و دوستش را هم مینا معرفی می کند. مینا هم به جمع ما می پیوندد. قهوه
اسپرسویی سفارش می دهد و از کیفش بسته سیگار کنتش را بیرون می آورد. یلدا با خنده
می گوید «حالا دو تا سوژه برای گزارشت داری می تونی هر سوالی دلت می خواد بپرسی.»
از مینا می پرسم :«تو چرا سیگار می کشی؟ » خنده ای می کند و می گوید:« سیگار نکشم
چی کار کنم؟ اون وقت باید از زمین و زمان بکشم! »همان لحظه پسری از کنارمان رد می
شود و با صدای بلند خطاب به مینا و یلدا که در حال سیگار کشیدن هستند می گوید:«
ماشالله دودکش!» و رد می شود. یلدا لبخند تحقیر آمیزی کنار لبش جا خوش می کند و می
گوید:« میبینی؟! به خودش اجازه میده هر حرفی که دلش می خواهد رو به زبان بیارد!»
من:« فکر نمیکنی رفتار تو هم در این قضیه نقش
داره؟»
یلدا:« نه! به هیچ عنوان نه! الان فرق نمی کند
که تو سیگار بکشی یا نه! لباست پوشیده باشد یا نه! آرایش داشته باشی یا نه! در هر
شرایطی به تو تیکه می اندازند. این کار تفریح آن هاست.»
مینا :« این تیکه انداختن به بزرگ و کو چیک و
پیر و جوان خلاصه نمی شود! الان دیگه به همه تیکه میندازن!»
یلدا:« مردمی که تو نگران دید آن ها هستی برای
من هیچ اهمیتی ندارند چون همیشه حرف می زنند. درباره هر چیزی حرف می زنند! اگر من
سیگار نمی کشیدم حتما می گشتن دنبال چیز دیگه ای که بتونه براشون دستاویزی باشه
برای حرف زدن درباره من!»
من:« به غیر از کافه کجاها سیگار می کشید؟»
یلدا:« ماشین، تو پارک، گاهی وقتا خونه! خنده
شیطنت آمیزی می کند و می گوید البته تو دستشویی با هواکش روشن! آخه مامانم اینا
نمیدونن سیگار می کشم» بعد هر دو می خندند.
من:« تا به حال شده به خاطر سیگار کشیدن با تو
بد برخورد کنند؟»
یلدا :«
همیشه این اتفاق می افتد. وقتی که یک زن سیگار می کشد هر کسی به خودش اجازه می دهد
هر چیزی که دلش می خواهد به او بگوید.»
من:« پس چرا این کار را انجام می دی ؟ آن هم به
این اندازه علنی که حتی تو پارک و ماشین هم سیگار بکشی؟»
این بار مینا جواب می دهد:« هر کسی رو تو قبر
خودش می خوابونن! اخه به کسی ربطی نداره که ما سیگار می کشیم یا نه! هر کس مسئول
زندگی خودش است.»
یلدا که تازه سیگارش را خاموش کرده ادامه می
دهد:«ببین سیگار کشیدن یه مسئله کاملا شخصیه و کسی حق دخالت تو این زمینه رو
نداره. من به خودم اجازه نمیدم تو زندگی شخصی کسی دخالت کنم و به همون اندازه هم
به کسی اجازه نمیدم تو زندگیم دخالت کنه»
من:« اگه به نظرت این مسئله انقدر شخصیه چرا از
پدر مادرت پنهان می کنی؟»
مینا:« خب پدر مادر فرق دارن» یلدابه میان حرفش
می پرد:« ببین پدر مادرای ما قدیمی هستن اصلا درک نمی کنن که جوونای امروزی خواسته
ها و رفتاراشون با جوونای گذشته متفاوته! من اگه پدر مادرم به این درک برسن که
سیگار کشیدن یه مسئله کاملا شخصیه حتما بهشون می گم که من سیگار می کشم»
من:« پدر و مادرتون تا حالا از بوی سیگار شک
نکردند که سیگار می کشید؟»
مینا:« معمولا به خودم اسپری و عطر میزنم که
نفهمن چون همیشه عطر تو کیفم دارم اما گاهی وقتا مادرم میگه بوی سیگار میدی اما من
هر بار بهانه می آورم که توی کافه بودم اونجا سیگار میکشند بو گرفته ام یا راننده
تاکسی سیگار کشید من بو گرفته ام و یه جوری ماجرا را میپیچونم»
یلدا:« من پدرم خودش سیگاریه به همین دلیل همیشه
بوی سیگار تو خونمون هست و بقیه متوجه بوی من نمیشن.»
گوشی مینا زنگ می خورد، جواب می دهد و می گوید
الان می آئیم. گوشی را قطع می کند و رو به من می گوید: «ببخشید ما باید بریم دم در
منتظرمونن.» خدا حافظی می کنند و با هم می
روند اما هزار سوال در ذهن من باقی می ماند، اینکه چه اتفاقی افتاد که سیگار کشیدن
زنان تا به این اندازه فرا گیر شد؟ چگونه زنان روشن فکر امروزی به سیگار کشیدن های
علنی گره خوردند؟ چرا جامعه با سیگار کشیدن زنان مثل یک تابو رفتار می کند؟ برای پاسخ به این سوالات دکتر امان الله قرائی
مقدم به گفتگو نشستیم.
امان الله قرائی مقدم، جامعه شناس و آسیب شناس
اجتماعی در گفتگو با تندرست نیوز درباره این موضوع می گوید:«درباره سیگار کشیدن عوامل متعددی دخالت دارند؛
خانواده، دوستان و جمع هایی که در آن قرار می گیرند ، حتی نحوه بزرگ شدن آن ها و
یاس و نا امیدی نسبت به آینده در این امر دخالت دارد. علاوه بر این ها نبود شادی و
نشاط، حتی نداشتن تفریح مناسب برای دختران محرومیت ها و محدودیت هایی که به این
قشر از جامعه تحمیل می شود نیز در این موضوع تاثیر به سزایی دارد. عامل دیگری که
باعث گرایش جوانان به ویژه دختران در سن های نوجوانی به سیگار می شود پول تو جیبی
زیاد است. اما مهم ترین عامل را می توان همان نبود شادی و نشاط و سرخوردگی های
زنان در جامعه دانست.»
او درباره چرایی علنی شدن این موضوع در جامعه
توضیح داد:« در جامعه کنونی ما قبح این مسئله ریخته شده و ما دچار نوعی فرو ریختگی
فرهنگی شده ایم. در واقع هنجار هایی که باید برای زنان جامعه ما نهادینه می شد چون
با نوعی سرخوردگی و امر و نهی همراه بوده است باعث نوعی عصیان در جامعه شده که
زنان جوان ما به واسطه سیگار کشیدن اعتراض خود را بیان می کنند. البته هنوز هم حجب
و حیا و اعتقادات دینی تاثیر زیادی روی زنان دارد به نحوی که خیلی کم دیده می شود
که زنان در کوچه و خیابان بایستند و سیگار بکشند اما به طورکلی می توان گفت قبح
این مسئله ریخته شده است. امروز این سیگار کشیدن و خود را بزرگ نشان دادن برای
دختران جوان نوعی معیار محسوب می شود. این کار نوعی دهن کجی به تحکم هایی است که
تا کنون برای آن ها صورت گرفته است. در واقع این موضوع را می توان به نوعی فریاد
دادخواهی دانست. زنان همانطور که تا کنون با نوع پوششان اعتراضشان را نشان می
دادند امروز با کشیدن سیگار اعتراضشان را نشان می دهند.»
قرائی مقدم در ادامه افزود: «زنان برای این که
دهن کجی خود را به جامعه و به مردانی که برای آن ها تصمیم می گیرند نشان دهند در
مجامع عمومی سیگار می کشند. علنی شدن سیگار کشیدن زنان به دلیل فشار هایی است که
طی سال های متمادی به آن ها اعمال شده است . من سال ها قبل در روزنامه ای نوشته بودم که جوانان با پوشش خود فریاد می
زنند؛ امروز می توان به قطعیت گفت که زنان با سیگار کشیدن اعتراضشان را فریاد می
زنند. این یعنی ما نسبت به عملکرد مسئولان اعتراض داریم، نسبت به تصمیماتی که
آقایون درباره ما نسبت به رفتن به میادین ورزشی می گیرند و سایر محدودت ها و
محرومیت ها اعتراض داریم. این یعنی هر چه که شما راجع به دختر گفتید که چنان باشد
و چنین باشد اشتباه کرده اید.»
این جامعه شناس با بیان این که جامعه با سیگار
کشیدن زنان مثل یک تابو برخورد می کند گفت:« اصولا زنان به خصوص دختران در جامعه
نوعی تقدس دارند و به عنوان ناموس جامعه شناخته می شوند. دختر عزت و سنبل و شخصیت
خانواده است و بنابر این مقدس است. در واقع زن مادر جامعه است. دختر شخصیت خانواده
را نشان میدهد و احترام خانواده به او بستگی دارد.بنابر این زنی که سیگار می کشد
نوعی تابو شکنی انجام می دهد و به همین دلیل است که جامعه او را باز خواست می کند.
به همین دلیل است که جامعه با این موضوع به صورت یک تابو برخورد می کند و نگاه
سرزنشگری نسبت به زنان سیگاری دارند.»
دیروز ها جوانان به ویژه زنان با شلوار های پاره
و مانتوهای کوتاه و جلو باز اعتراضشان را نشان می دادند و امروز سیگار کشیدن علاوه
بر موارد قبلی، وسیله ای برای اعتراض و فریاد دادخواهی محسوب می شود. شاید اگر کمی
شادی و نشاط در جامعه بیش تر بود و زنان و دختران تفریحاتی متناسب با سن خود
داشتند امروز از سیگار به عنوان وسیله ای برای ابراز اعتراض خود استفاده نمی
کردند.